kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۰۲۰۰
تاریخ انتشار : ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۸:۳۹

مرزهای رازداری و افشاگری در قرآن 

 

رحمان علیزاده
هر انسانی رازی دارد که گاه تنها خدا از آن آگاه است و گاه دیگرانی از آن آگاه هستند. اگر انسان رازی از دیگری بداند، آیا می‌تواند آن را افشا کند؟ چه رازهایی را می‌توان افشا کرد و چه رازهایی را باید پنهان داشت؟ آیا اسرار امنیتی و نظامی را می‌توان افشا کرد؟ آیا رازهایی را که با امنیت دولت اسلامی و ملت مسلمان مرتبط است می‌توان به مسئولان گزارش کرد؟ ملاک‌های افشاگری چیست؟ چه محدودیت‌ها و مرزهایی برای افشاگری وجود دارد؟
نویسنده در این مطلب با مراجعه به آیات قرآن به این پرسش‌ها پاسخ داده است. 
***
افشاگری از حرام تا حلال
افشاء به معناى آشكار كردن، فاش نمودن، پديدار و هویدا ساختن است.(فرهنگ فارسى معين) 
افشاگر به معناى آشكاركننده مى‌باشد.(لغت‌نامه دهخدا)مقصود از افشاگرى، آشكار كردن اسرار و رازها است. به این معنا که کسی از راز و سر دیگری آگاه است و آن را علنی می‌کند و به گوش دیگران می‌رساند.
گاه این راز از طریق خود شخص در اختیار دیگری قرار می‌گیرد و در مقام مشورت و درد دل 
با او در میان می‌گذارد و این شخص را سنگ صبور 
خود دانسته و رازی را با او در میان گذاشته است؛ و گاه دیگر، شخص به شکلی از راز دیگری با خبر و آگاه می‌شود. 
همچنین رازهای شخص می‌تواند فردی یا اجتماعی باشد؛ چنان‌که می‌تواند اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و نظامی باشد. همچنین رازی که شخص از آن آگاه شده است به دوست یا دشمن گفته می‌شود و یا آن را همگانی می‌کند یا به افراد خاصی گزارش می‌کند. گاه به قصد حل مشکلی این افشاگری را انجام می‌دهد و گاه به قصد تخریب شخص انجام می‌گیرد.
بنابراین می‌توان شقوق بسیاری را برای افشاگری از نظر محتوا،‌ روش کسب و آگاهی، مخاطب، انگیزه و مانند آن فرض کرد و نمی‌توان یک حکم کلی اخلاقی در فضیلت و یا رذیلت افشاگری بیان کرد و یا از نظر شرعی، آن را حلال یا حرام و یا مجاز دانست. 
از این رو در قرآن احکام مختلفی درباره افشاگری وارد شده است و دین اسلام افشاگری را مطلقا خوب یا بد و یا حلال و یا حرام یا مجاز نشمرده است؛ زیرا افشاگری بستگی به شرایطی دارد که با تغییر هر شرطی حکم آن نیز تغییر می‌کند. از اینجاست که گاه نه تنها از جواز افشاگری بلکه حتی وجوب آن سخن گفته شده است و در شرایطی شریعت به مکلف حکم می‌کند که نسبت به رازی افشاگری کند و آن را به عنوان یک راز در نزد خود نگه ندارد.
به عنوان نمونه اگر شخصی به هر علتی متهم به گناه و یا جرمی شده است و او می‌تواند با افشاگری‌، خود را از اتهام برهاند، می‌بایست افشاگری کند و راز را حفظ نکند.(یوسف، آیه 26)
گاه برای نجات دولت اسلامی و ملت مسلمان لازم است تا رازی را افشا کند و به مسئولان از ارتباط سست ایمان و منافقی با دشمنان اطلاع دهد و یا فاسقی را رسوا کند که با خبرهای دروغ خود جامعه اسلامی را در معرض خطر قرار می‌دهد و یا روحیه مردم را تضعیف می‌کند. بنابراین، برای دفاع از امت و دولت اسلامی واجب است که گاه افشاگری کند.
شخصی که به وی ظلم شده است و راهی برای نجات خود جز افشاگری ظالم ندارد، مجاز است تا علیه آن شخص افشاگری کند و راز او را بر ملا سازد.
(نساء، آیه 148)
در مقابل،‌ افشای برخی از رازها نه تنها مجاز نیست بلکه حرام و حتی از نظر کیفری جرم است. از جمله این موارد می‌توان به افشای اسرار نظامی و امنیتی دولت اسلامی و مسلمانان در نزد دشمنان اشاره کرد و یا با افشاگری اسرار نظامی و امنیتی در میان مردم، زمینه دسترسی اطلاعاتی دشمن را فراهم آورد. 
چنین افشاگری حتی اگر در نزد دشمن نباشد، گناه، حرام و جرم است.(ممتحنه، آیه 1)
البته حرمت افشاگری اختصاص به مسائل نظامی و اسرار دولت اسلامی ندارد،‌ بلکه افشای رازهای مسلمانان و نه دولت اسلامی در نزد بیگانگان نیز گناه و حرام است؛ 
(توبه، آیه 16؛ آل عمران، آیه 118) 
زیرا با چنین افشاگری، دشمنان از نقاط ضعف و قوت مسلمانان و جامعه اسلامی آگاه می‌شوند و گاه حتی می‌توانند از طریق اطلاعاتی که درباره مسلمانان و رازهای آنان به دست آورده‌اند، افرادی را در جامعه اسلامی شناسایی و به عنوان جاسوس به کار گیرند؛ ‌زیرا از نقاط ضعف مسلمانان آگاه شده‌اند.
خداوند در آیه 118 سوره آل عمران از انتخاب غير مؤمنان به عنوان همراز نهی می‌کند تا از هر گونه افشای اسرار مسلمانان در نزد دشمنان جلوگیری شود؛(مجمع‌البيان، طبرسی، ذيل‌آيه) زیرا ارتباط با دشمنان در این سطح موجب می‌شود که آنان از وضعیت مؤمنان و اسرار و رازهای آنان آگاه شوند و به اطلاعات پربهایی در‌باره جامعه اسلامی دست یابند.
شکی نیست که اطلاعات از دشمن در هر چیز و هر مورد و نیز در هر سطحی بسیار گرانبها می‌باشد؛‌ چرا که آگاهی از خلق و خو و افکار و رفتار دشمن و اینکه چگونه فکر و عمل می‌کند، به چه می‌اندیشد و چگونه کنش و واکنش نشان می‌دهد، اسرار بسیار گرانبهایی است که بر اساس آن می‌توان برای جنگ نرم وروانی و حتی جنگ سخت بهره برد. در جهان امروز با بهره‌گیری از دانش‌های مردم شناسی، فرهنگ شناسی، 
جامعه‌شناسی و روان شناسی و مانند آن تلاش می‌شود تا اطلاعات کاملی از دشمن به دست آورده و در جنگ نرم از آن بهره گیرند. پس هرگونه اطلاعاتی از جامعه اسلامی برای دشمنان رازهای گرانبهایی است که می‌توانند بر اساس آن برنامه‌ریزی کنند و جامعه اسلامی را به رنج افکنند یا بر آن تسلط یابند. 
از این رو اسلام از هر گونه ارتباط دوستانه با دشمنان بر حذر داشته است؛ زیرا امکان دسترسی به اطلاعات و اسرار مردم شناسی را در اختیار آنان می‌گذارد و دشمن می‌تواند بر اساس این اطلاعات تحلیلی جامع از وضعیت مسلمانان داشته باشد و بر اساس آن عمل کند.
گاه مردم از روی نادانی و سفاهت، با افشای رازی در نزد دشمنان،‌ این امکان را برای آنان فراهم می‌کنند تا نقاط ضعف مسلمانان و جامعه اسلامی و راه‌های نفوذ و ضربه زدن را بیابند و ناخواسته امکان سلطه دشمنان را بر جامعه اسلامی فراهم آورند. 
از امام صادق(ع) روايت شده كه بنى‌اسرائيل، خودشان انبيا را به قتل نرساندند؛ بلكه با افشاى اسرارشان زمينه قتل آنان را فراهم آوردند. (كافى، ج 2، ص 372، ح 6‌؛ نورالثقلين، ذيل 61 سوره بقره)
در حقیقت بنى‌اسرائيل، فراهم‌آورنده اسباب قتل انبيا، با افشا كردن راز آنان نزد دشمنانشان بودند، ولی خداوند به سبب اینکه اطلاعات ارزشمندی از وضعیت پیامبران و جامعه اسلامی در اختیار دشمنان می‌گذاشتند، اینان را متهم به قتل پیامبران خود می‌کنند. 
به سخن دیگر، لازم نیست که شخص خود کمر به قتل رهبر و پیامبری ببندد،‌بلکه با ارائه اطلاعات از وضعیت جامعه اسلامی و رهبری آن می‌تواند این خدمت بی‌مزد و مواجب را به دشمنان بکند تا آنان رهبران را به قتل برسانند. البته گاه افرادی در جامعه‌، آگاهانه این اطلاعات را در اختیار دشمن می‌گذارند؛ زیرا خود ناتوان از انجام چنین اقداماتی هستند و یا نمی‌خواهند مستقیم شناسایی و متهم شوند، ولی این افراد در حقیقت با دادن اطلاعات و افشای اسرار،‌خود اقدام به قتل و ترور کرده‌اند هر چند که در این کار مباشرت نداشتند ولی سبب انجام آن 
شده‌اند. خداوند در آیه 10 سوره تحریم از افشای اطلاعات و اسرار حضرت لوط‌(ع) توسط همسر ایشان سخن می‌گوید. او بر خلاف پیمان زناشویی که می‌بایست حافظ اسرار خانوادگی همسر باشد، اطلاعات و اسرار خانوادگی لوط را در اختیار دشمنان می‌گذاشت و خداوند به سبب همین خیانت در امانت اسرار خانوادگی، او را به عذابی سخت همراه قوم لوط گرفتار کرد.
(نگاه کنید، مجمع البیان، ذیل آیه)
غیر از این موارد، موردی دیگر نیز در آیات قرآن حرام و گناه دانسته شده است. خداوند در آیه 148 سوره نساء،‌ تنها زمانی افشاگری علیه افراد جامعه را مجاز دانسته است که شخصی که علیه او افشاگری می‌شود، انسان ستمگری باشد، اما اگر ستمگر نباشد و علیه شما ستمی روا نداشته است، اگر شما از راز او آگاه هستید و از گناه و جرم وی یا هر راز و سر دیگر او آگاه هستید،‌ مجاز نیستید تا علیه او افشاگری کنید،‌ بلکه چنین افشاگری علیه اشخاص حرام و گناه است.
خداوند در این آیه عدم خشنودی خود و حرمت چنین افشاگری را با عبارت « ان الله لا یحب» 
بیان کرده است. این عبارت کنایه از نهی الهی از ارتکاب افشاگری در حق غیر ظالم است و در حقیقت خداوند این‌گونه حرمت را نسبت به این‌گونه افشاگری وضع کرده است.
به هر حال، نمی‌توان حکم یگانه‌ای در فضیلت و رذیلت و یا وجوب و حرمت یا جواز افشاگری صادر کرد، بلکه با توجه به شروط و شرایط، احکام آن تفاوت می‌کند. 
این در حالی است که برخی بر این باورند که هر گونه افشاگری نسبت به رازی جایز نیست؛ زیرا از مصادیق خیانت یا تعییر و مانند آن است. در حالی که دیده شده که گاه افشاگری نه تنها اخلاقی بلکه واجب و لازم است و نمی‌توان به صرف اینکه فلانی در بیان این راز او را امین دانسته در زمان خطر علیه دولت اسلامی از افشای آن خودداری کرد. به عنوان نمونه اگر شما با گروهی از دوستان نشسته‌اید و کسی نقشه قتل رهبران و دانشمندان و بیگناهان جامعه اسلامی را کشیده است نمی‌توان به عنوان اینکه آنان وی را امین دانسته‌اند،‌ از افشای طرح ترور و قتل خودداری کرد، بلکه واجب و لازم است تا با در اختیار قراردادن اطلاعات به مسئولان و افشاگری درباره آن، از قتل جلوگیری به عمل آورد.
هشدار خداوند نسبت به افشای عیوب مردم
انسان مسلمان انسانی اخلاقی است؛ زیرا پیامبر(ص) برای اتمام اخلاق والا مبعوث شده و اصول اسلامی همواره برای تثبیت و تحکیم مکارم اخلاقی وارد شده است. پس هر گونه افشاگری نسبت به عیوب مردم را که رازی در نزد افراد است، حرام می‌شمارد.
اسلام از اینکه اشخاص در پی عیب‌جویی دیگران باشد،‌ به عنوان یک رذیلت اخلاقی بشدت برخورد می‌کند و از مؤمنان و مسلمانان می‌خواهد که به جای عیب‌جویی از دیگران به شناسایی و برطرف کردن عیوب خود مشغول باشند. 
برخی از مردم عادت کرده‌اند که برای رضایت دل خود، عیب‌جویی دیگران کنند تا عیوب خود را توجیه و دل خویش را آرام کنند. چنین رفتاری به سبب آنکه موجب حفظ رذایل اخلاقی در فرد و تحکیم آن می‌شود، کاری بس ناپسند و حرام و گناه است. هر انسانی می‌داند که چه نقص و عیوبی دارد هر چند که در مقام عذر و بهانه‌تراشی باشد. (قیامت، آیات 14 و 15) پس به جای آنکه سرگرم شناسایی عیوب دیگران و عیب‌جویی باشد، به عیوب خود مشغول شود و آن را برطرف کند. برخی از افراد جامعه از این بدتر هستند. اینها نه تنها عیب‌جویی می‌کنند تا خود را آرام کنند، بلکه عیب‌جویی می‌کنند تا دیگران را تحقیر کنند و خود را برتر نشان دهند. 
این کار از نظر اسلام به عنوان «تعییر» (عیب‌جویی) شناخته می‌شود و کاری بس نادرست و ناپسند و حرام و گناه است. 
کسانی که به تعییر اقدام می‌کنند پس از آگاهی از عیوب دیگران و رازهایشان از جمله گناهان و خطاهایی که مرتکب شده‌اند، با افشاگری آن راز، به تحقیر شخص می‌پردازند و به سرزنش او اقدام می‌کنند و آن راز را چماق کرده بر سرش می‌کوبند.
خرده‌گیری، سرزنش کردن و عیب و خطا و گناه کسی را به رخش کشیدن و به تحقیر شخص اقدام کردن، از گناهانی است که خداوند آن را حرام دانسته است. کسی که به لمز(شمردن عيوب افراد در حضور آنها )؛همز(ذكر عيوب در غياب آنها ) غمز(عیب‌جویی با چشم و اشاره) رو می‌آورد،‌ عیب‌جویی کینه‌توزی است که خداوند بشدت از او ناخشنود است و او را دشمن می‌دارد.(توبه، آیات 77 و 79؛ حجرات، آیه 11؛ همزه‌، آیه 1) عیب‌جویان سرزنش‌کننده افشاگر، مانند چاه کنی هستند که همیشه خودشان در ته چاه بدبختی و شقاوت گرفتارند و دل‌هایشان در کینه و حقد می‌سوزد.(سوره همزه)
در روایات است که چنین کسانی همان طوری که به سرزنش دیگران و افشاگری می‌پردازند، خود پیش از مرگ به همان گرفتار می‌شود.
امام صادق (ع ) می‌فرماید: ابـعـد مـا یـكـون الـعـبـد مـن اللّه عـزوجـل ان یـوافی الرجل وهو یحفظ علیه زلاته لیعیره بها یوما؛ دورترین بنده از درگاه الهی آن كسی است كه با كسی دوست شود ولغزشهای اورا در نظر بگیرد تا روزی اورا سرزنش كند.(بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۱۹)
امام صادق (ع ) همچنین می‌فرماید: من عیر مؤمنا بذنب لم یمت حتی یرتكبه؛ هـر كـسـی مـؤمـنـی را بر گناهی سرزنش كند، نمی‌میرد مگر آنكه خودش به آن گناه، مبتلا می‌شود.(كافی، کلینی، ج ۲، ص۳۵۶، باب التعییر)
البته باید توجه داشت که مسئله تعییر و عیب‌جویی غیر از مسئله امر به معروف و نهی از منکر است؛ زیرا کسی که منکر را علنی مرتکب می‌شود و شخص آن را می‌ببیند باید او را گوشزد کند تا ترک نماید و اگر مخالفت کرد و ادامه داد باید او را به اشکال دیگر مجبور به ترک کند. همچنین اگر معروفی را ترک کرد باید او را به انجام آن فرمان دهد. این غیر از تعییر و سرزنش است که به قصد تحقیر و عیب‌جویی انجام می‌گیرد.
لزوم توجه به محتوای رازها
در رازداری وافشاگری لازم است که انسان به محتوا و متعلق رازها توجه داشته باشد. اگر رازی خصوصی و در حوزه مسائل شخصی است،‌ جایز نیست که آن را افشا کرد و اگر این راز در ارتباط با خود اوست،‌ تنها در صورتی می‌تواند افشاگری کند که از طرف شخص به او ظلمی شده باشد و گرنه جایز نیست بلکه 
حرام است.
اما اگر رازی که در اختیار اوست، اجتماعی و امنیتی و نظامی باشد، نمی‌تواند در اختیار دشمنان بگذارد و باید در حفاظت آن بکوشد. اگر رازی می‌داند که در ارتباط با دیگری است و به مسائل امنیتی و امنیت جامعه مربوط می‌شود حتی اگر شخص او را امین دانسته و با او در میان گذاشته باشد،‌می بایست در نزد مسئولان افشاگری 
کند. 
مثلا اگر منافقی یا سست ایمانی ارتباط با دشمنان داشته باشد و شما از آن آگاه شدید حتی اگر خود او شما را در جریان این ارتباط گذاشته باشد،‌بر شماست که افشاگری کنید و مسئولان را در جریان امر قرار دهید.
بارها خداوند در آیات متعددی،‌رازهای منافقان و سست ایمان‌ها را افشا کرده و پرده از ارتباط‌ها و توطئه‌های آنان برداشته است.
(سوره محمد، سوره منافقون)
خداوند گزارش می‌کند که سست ایمان‌ها و منافقان همواره در نقش جاسوس عمل کرده و خواسته و ناخواسته با افشای رازهای جامعه اسلامی ضرباتی را به جامعه زده‌اند و مشکلاتی را ایجاد کرده‌اند. 
از این رو خواهان هوشیاری مؤمنان نسبت به این گروه می‌شود و به سست ایمان‌ها و منافقان نیز هشدار می‌دهد.(نساء، آیه 83؛ ممتحنه، آیه 1؛ انفال، آیه 27)
به هر حال، باید توجه داشت که رازها دارای تفاوت‌های ماهوی می‌باشند و افشای هر رازی نه مطلقا بد و نه خوب است. به این معنا که افشاگری امری خنثی است و زمانی می‌توان درباره آن ارزشگذاری بد یا خوب کرد که به متعلق و محتوای راز و انگیزه‌ها و شرایط آن توجه داشت. مرزها و محدوده افشاگری را باید در چارچوب خاص خود تحلیل و تبیین کرد و توصیه‌های ارزشی، قانونی و حقوقی را برمدار هر یک از شقوق مسئله بیان کرد. از این رو در آیات قرآن برای افشاگری رازها و اسرار، احکامی از واجب تا حرام و جایز بیان شده است که مرتبط به شقوق مسئله است.